loading...

آئین مستان

متن روضه شهادت حضرت زهرا,متن روضه,شهادت حضرت زهرا,روضه شهادت حضرت زهرا,حضرت زهرا,روضه حضرت زهرا,متن روضه فاطمیه,روضه فاطمیه,فاطمیه,مداحی فاطمیه,متن مداحی فاطمیه,متن مداحی همراه با صوت,متن روضه فاطمیه

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1747 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3820 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 964 زمان : نظرات (0)

آن بانویی که فیض دمادم عطا کند

مدحش خدا به کوثر و هم هل اتی کند

هم پایه اش به غیر امیر حرم نبود

عرض ادب به ساحت او مرتضی کند

فرصت نداشت تا که در خانه وا کند

خود را در آن میانه کمی رو به راه کند

زن ها بهتر می دوند، می گه درو وا كرد زدند، یافاطمه ، یا امام زمان یا تمام اهلبیت علیهم السلام، ببخشید، مااینقدر گستاخانه، مادر....

مهلت نداد تا که علی را خبر کند

یا چادری برای خودش دست و پا کند


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2228 زمان : نظرات (0)

روز بی مادریه زینب کبری است، بلال خواب دید، پیغمبرُ، باسرو صورت خاک آلود، بلال تو هم دیگه سری به زهرام نمی زنی، بانسیم سحر از خواب پرید، بلالی که بعد از آن اذان نیمه کاره، از مدینه رفته، دیگه نمی خواد برگرده مدینه، دلش برا فاطمه شور اوفتاد، با خودش گفت: حتماً خبریه برگردم مدینه، همچین که رسید مدینه، دید مدینه رو غم گرفته، اومد در خانه زهرا دق الباب کرد، دو تا آقا زاده ها درو وا کردند، بلال نگاه کرد دید چشماشون سرخ شده، تا نگاهشون به بلال اوفتاد، اشک از گوشه چشماشون جاری شد، آقازاده ها سلام، سلام بر تو ای بلال، خوش اومدی، آقازاده ها برید به مادرتون بگید غلام سیاهتون اومدی، اومدم عیادته دختر پیغمبر، فرمودند: بلال

آمدی گر پرسش احوال بیمار ای بلال

دیر کردی و گذشته کار از کار ای بلال

زانوهاش لرزید دم در رو زمین نشست، سر رو دیوار گذاشت، یه نگاه به پایین در کرد، دید پایه های در سوخته، هنوز آثار آتش دو طرف دیوار و گرفته، با خودش گفت: خدا لعنت کنه اونایی که حق تو رو غصب کردند، آدم عزادار  یه آشنا می بینه تازه نالش گل میکنه، یه عمویی نباشه، دایی نباشه، وقتی از سفر میاد، تا می بیننش همه گریشون میگیره،  اونوقت اگه بخواهی شکر و شکایت و کنار هم ببینی، همین جاست، هم با گریه ات گله داری چرا باید یه جور بشه تو نباشی، وقتی بهت احتیاج داریم، هم داری با گریه ات میگی خوب شد نبودی، یه نگاه کردند به بلال، خوب شد نبودی، اینقدر مادر ما غریب بود، از صدای گریه اشم ایراد می گرفتند، بی بی همه کار کرده برا زنده موندن پرچم، همه ی  دنیا حیرون گریه من و تواند والا، شیعه با این گریه زنده است ، امام امت می فرمود، گریه ما گریه سیاسی است، قربونش برم خدا رحمتش کنه، فاطمه گریه کرد طوری که تمام مدینه گریشون می گرفت، فاطمه گریه می کرد، همسایه ها زنها گریه می کردند، بعد کم کم مردها  گریشون می گرفت، امور مردم مختل می شد، می گفتند علی به زهرا بگو یا شب یا روز، گذاشت رفت تو بیابونها گریه کرد، که اگه منو تو،  تو روضه داد زدیم هرکی هر چی گفت: بگیم، ما یه مادری داشتیم، این مسائل و برا ما حل کرد، تو هم اگه اعتراض داری برو، به گریه زهرا اعتراض کن، قصه ی گریه فاطمه رو شهید مطهری نقل کرده و پخش شده، الحمدالله، بریم سر روضه

بلال گفت:  پس دست منو بگیرید بریم کنار قبرش، فرمودند: باید صبر کنی هوا تاریک بشه، مادر ما گفته مبادا از قبرش،  اونایی که پهلوشو شکستند مطلع بشند، دیشب جات خالی بود یه گوشه تابوتو بگیری، همه زنهای مدینه جمع شدند، تو مجلس، معطلند یه نفر به عنوان صاحب عزای مجلس زنونه بیاد، دیدند، یه خانمی یه چادری سرشه، خیلی براش بزرگه، همچین که از در حجره بیرون اُمد، صدای گریه زنها بلند شد، یه چیزی دیدم خیلی دلم سوخت، فاطمه آخه اثاثی نداره تو زنده گیش، جهیزه ای  نداشته به اون صورت، اما وقتی خواست وصیت کنه، گفت:  علی اثاث خونم مال دخترمه، وقتی به سن بلوغ رسید، اثاثه خونم و بده بهش، یه چیزایی فقط مال زینب بوده، از مادر یه گردن بند داره، از مادر یه چادر داره، مادر من رشیده بود،  مادر من چثه اش ضعیف نبود، دختر پیغمبر که ضعیف نمی شه بدنش ، اگه می بینید ، جَوون مرگ شده، تقصیر میخ دره،

زینب نگاهش بر در است، در ذکر مادر مادر است

ناله می زد،  اشک می ریخت،  اما تا  چشمش به حسین می افتاد اشکاش و پاک می کرد، داداش غصه نخوری، خودم کنیزتم، خودم برات مادری می کنم، نمی ذارم بی مادری آزارت بده، گاهی می رفت ، تو دامن علی می نشست، اشک علی رو پاک می کرد زینب، اما تو این خونه یه نفره، زینبم کاری ازش بر نمی آد، اونم داداش بزرگ است، گاهی حسین از یه طرف، زینب از یه طرف ، می رفتند می نشستند، زینب حسین و می خواست آروم کنه اشکش و پاک می کرد، اما حسن و می خواست آروم کنه ، می اومد می نشست گریه می کرد،  از حسن سخت تر گریه می کرد، امام حسن می دید خواهر داره گریه می کنه، اشکاش و پاک می کرد، می گفت: ببین دیگه گریه نمی کنم ، بسه دیگه، می گفت: باید بگی برا چی گریه می کنی،  نمی گم، نمی گم،  بذار با درد خودم بمیرم، بذار با درد خودم بسوزم،  امان امان، از همون بچه گی بلد بود چه کار کنه، کسی که درد می کشه، آرومش کنه، شام غریبان همه آروم شدند، کم کم، رقیه ، سکینه، نجمه ، همه آروم شدند،  گفت : الحمدالله خیالم راحت شد، اینقدر اینها گریه کردند: داشتند می مردند، یه دفعه دید صدای یه نفر از یه گوشه بلند شد، کم کم همه سراشون و بلند کردند، نگاش می کنند، گریه می کنند، دوباره داره بازار گریه داغ می شه، سریع اومد مقابلش ببینه کیه گریه می کنه، آخه همه جا تاریک بود، این خیمه ها دیشب حسین داشت ، عباس داشت، علی اکبر داشت، دید اینی که داره گریه می کنه، رباب، مادر علی اصغر، رباب تو دیگه چرا، خانم جان قصد جسارت نداشتم، من که گفتم آب نمی خورم، به زور بهم آب دادین، سینه هام پر از شیر شده، امان آی امان....

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 6508 زمان : نظرات (0)

بی بی جان

گاهی ستاره می شوم و تا سپیده دم

در آسمان غربت تو گریه می کنم

بی بی جان

قبرت که نیست،  دل خوشم از اینکه لااقل

پایین پای هیئت تو گریه می کنم

آه ای ضریح گمشده، بانوی بی نشان

در حسرت زیارت تو گریه می کنم

بی بی جان، با عنایت تو، با توجه تو، با نگاه پسرت حجة بن الحسن فقط دلمون یه مدینه می خواد، ان شاءالله بریم پشت بقیع،  اونجا برات روضه بخونم، همه بلدن،

 می خوام بیام مدینه، کنج بقیع ، خیمه غم بپا کنم

زانو بغل بگیرم تنگ غروب، مادرم و صدا کنم من

ای مهربونم، تازه جوونم

تکلمی کن، ای قد کمونم

بیار دست تو بالا

مادر ای مادر، مادر ای مادر 

نمی خوایی دست تو رو بگیره،

مادر ای مادر

می خوام بیام مدینه، تو کوچه هاش بگردم

روی زمین بیوفتم، بگم اسیر دردم

می خوام بیام بقیع و یه شب اونجا بمونم

بروی پنجره هاش،  نشسته مرغ جونم

می خوام بیام بپرسم، کجاست قبر مادر

براچی بی نشونست ، تربت یاس پرپر

کجاست در خونه ای که دشمنا شکستند

کجاست چهل تا نامرد دست علی رو بستند

اینها اومده بودند،  علی رو بکشند، اصلاً این همه لشکر، این همه بی حیایه نامرد، هدف فقط علیِ، زهرا می دونست اینها هدفشون چیه ، که رفت پشت در، اینها بیعت و بهونه کردند، گفتند تا وضع اینجوریه کار علی رو تموم کنیم، اومدند به قصد علی، اما نتونستند، آخه علی یه مدافع داره بنام زهرا، خدا لعنتشون کنه این دشمنی با علی ادامه داشت، گفتند هرچی علی هست، باید از بین بره، اینها این قدر بی حیا بودند، کوچیک و بزرگ براشون فرق نداشت، کربلا وقتی حسین طفل شیرخواره رو دست گرفت، گفتند: اسمش علیه، چرا ایستادی داری نگاه می کنی، چکار کنم ، یه کاری کرد، سر علی به پوست آویزان شد،  حسین ....

سید حیدرحلی تو اون شعر زیباش گفت:  فکر نکنی حرمله تیرو زد، تیری که به گلوی علی خورد، از سقیفه اومد، همونایی که محسن و بین درو دیوار له کردند، همونا تیر سه شعبه به گلوی علی زدند، سه مرتبه : یا حسین

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 40009 زمان : نظرات (0)

وقتی عروس و داماد اومدند تو خونه، پیغمبر دستور داد همه خونه رو ترک کنند، همه خونه رو ترک کردند، پیغمبر نگاه کرد، دید اسماء ایستاده سرشو  پایین انداخته، صدا زد اسماء مگه نگفتم همه برند، تو چرا موندی، اسماء سرشو انداخت پایین، شب عروسیه بی بی دو عالمه، پیغمبر امر کرده همه برن بیرون می خواد با عروس و داماد خصوصی حرف بزنه، گفت: چرا تو نرفتی همه رفتند، گفت: یا رسول الله ببخشید منو، اما من از طرف خانم خدیجه ماموریت دارم، تا اسم خدیجه رو برد، می گن پیغمبر همچی که گفت: از طرف خدیجه ماموریت دارم، شروع کرد مثل ابر بهار گریه کردن، صدا زد اسماء چه ماموریتی، آقا جان شبی که بی بی از دنیا می رفت، خانم خدیجه سلام الله علیها به من یه ماموریتی رو واگذار کرد، گفت: اسماء من دارم می میرم، اسماء دخترم کوچیکه، اسماء یه روزی و یه شبی فاطمه ام عروس میشه، دختر شب عروسیش به مادر نیاز داره، خانومها حرف منو زود میگرن، اسماء زهرام مادر نداره، نکنه شب عروسیم ، زهرامو تنها بذاری، من باید کنار بی بی بمونم، پیغمبر دعا کرد اسماء رو، چی می خوام بگم ، شب شام غریبان حرف عروسی می زنم، نه، اون شب یه بار اسماء مادری کرد، یه بار موند، امشبم علی همه رو فرستاد برند، اما گفت اسماء، تو بمون علی تنها مونده، اسماء می خوام بدن زهرارو غسل بدم،  9 سال از اون شب گذشته، اسماء تو محرم این خونه ای، اسماء بمون کمکم کن، امشب شب اسماء ست، امشب شب این شعره،

اسماء بریز آب روان ........ (متن کامل شعر کلیک کنید)

به یه شکلی بدنو امشب مولا غسل داد، طبق وصیت بی بی، قربون تو خانم برم چه قدر مراقب علی هستی، تا زنده بودی رو از علی می گرفتی، خدا به سر هیچ مردی نیاره، بره خونه زنش رو بگیره ازش، نمی دونی این با دل علی چه کرده، تا زنده بود مراقب بود، غیرت علی به جوش نیاد، وقتی هم از دنیا رفت امشب گفت منو از زیر پیراهن غسل بده علی، نمی خوام پیراهنم و در بیاری از تنم، خودش می دونه چه بلایی سر این بدن آوردند، می دونه این بدن سینه اش مجروحه، می دونه اگه علی نگاه کنه، جای میخه در رو ببینه میمیره، وای ...

مراعات علی رو کرد،  علی داره از زیر پیراهن غسل می ده، اما یه جایی دیگه نتونست خودشو نگه داره، از امشب دیگه نگذاشتن برا زهرا کسی بلند بلند گریه کنه، جمله دوم، می دونی،  اولین کسی که امشب برا فاطمه بلند گریه کرد، خود علی بود، لذا امام صادق علیه السلام فرمود:  خدا رحمت کنه، اون شیعه ای که، برا مادر ما بلند گریه کنه، می دونی چرا، آخه علی داره بدنو غسل می ده، یه مرتبه دیدند، سر به دیوار گذاشت، داره داد می زنه، اسماء دوید اومد جلو، مولا خودت گفتی آروم گریه کنند، صدا زد اسماء چیزی نگو، الان دستم رسید به بازوی فاطمه، الهی بشکنه دستت قنفذ،  ..

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 3095 زمان : نظرات (0)

خدا ای خدا لحظه های آخرمه

سایه ی اجل دیگه بالای سرمه

دارم میمیرم زخمی تو بستر افتادم

ولی قاتلم غریبی شوهرمه

راهی نمونده پیش پام

می خوام دیگه برم سفر

چیزی نداشت دنیا برام

جز ماتم و خون جگر

می خوام برم پیش بابام شکایت از دنیا کنم

می خوام بگم چی کشیدم تا عقده از دل وا کنم

آه من جوان بودم

 مهربان بودم

 با تموم این مردم مدینه

خدا ای خدا مرگمو زود تر برسون

می خوام بپرم من دیگه از این آشیون

کبوترمو شکسته بال و پر من

خدا یاری کن برم به سوی آسمون

خدا خودش تو آسمون از غم من خبر داره

میدونه که آتیش برا یه گل چقدر ضرر داره

آتش بر آشیانه ی مرغی نمی زنند

گیرم که خانه، خانه خیر النساء نبود

آتش بر آشیانه ی مرغی نمی زنند

گیرم که خیمه، خیمه ی آل عبا نبود

لب تشنه کی کشند کسی را کنار آب

گیرم حسین سبط رسول خدا نبود

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2160 زمان : نظرات (0)

دو ماه و نیمه، حالت وخیمه

خدا کریمه، ایشالله خوب شی

ای روح امید، بانوی خورشید

نکنه زهرا، رو به غروب شی

اگه شدی پیر، شدی زمین گیر

نداری تقصیر، تقصیر من بود

این همه غربت، غصه و محنت

درد و مصیبت، تقدیر من بود

افتادم از پا، میون غم ها

وقتی که زهرا، اشکاتو دیدم

چی شده بی بی، گوشواره ای که

شب عروسی، هدیه خریدی

داره می جوشه غم توی سینم

چی بگم از این دل حزینم

اون از لباسات حالا که دارم

مقنعه هاتم خونی می بینم

فاضلة الرشیده صدیقة الشهیده

چی بگه حیدر، از دل مضطر

شکوندن آخر، پشت علی رو

غلاف و بازوت، لگد پهلوت

لرزش زانوت، کشته علی رو

دلم رو آزرد، دیگه علیت مرد

وقتی چشام خورد، به زخم گونت

آهی کشیدم، وقتی که دیدم

یه تار مویِ، سوخته تو شونت

اشکت می باره، مثل ستاره

چشات دوباره، ابر بهاره

اگه مغیره، بهم نخنده

پس کی بخنده، عیبی نداره

قنفذ همیشه با علی لج بود

همون علی که باغ فرج بود

دیگه گذشت از این حرفا اما

کاش نوک مسمار یه ذره کج بود

فاضلة الرشیده صدیقة الشهیده

تعداد صفحات : 48

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 135
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 415
  • آی پی دیروز : 676
  • بازدید امروز : 1,145
  • باردید دیروز : 4,533
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 43
  • بازدید هفته : 5,678
  • بازدید ماه : 5,678
  • بازدید سال : 1,320,711
  • بازدید کلی : 19,826,539